ميحانه ميحانه
ميحانه ميحانه… ميحانه ميحانه
غابت الشمس وللحين ما جانه
حيك.. حيك بابه حيك .. الف رحمه على بيك
هذوله العذبوني .. هذوله المرمروني
وعلى جسر المسيب سيبوني

عافت عيوني النوم .. عافت عيوني النوم
بعدك حبيبي العين ذبلانه
بلوح القدر مكتوب .. بلوح القدر مكتوب
بهجرك حبيبي الروح ضمآنه
حيك.. حيك بابه حيك .. الف رحمه على بيك
هذوله العذبوني .. هذوله المرمروني
وعلى جسر المسيب سيبوني

ضليت انا سهران .. ضليت انا سهران
وارعى نجومي ليش ماجانه
واتسامر ويا الليل .. واتسامر ويا الليل
واجمع همومي وروحي تلفانه
حيك.. حيك بابه حيك .. الف رحمه على بيك
هذوله العذبوني .. هذوله المرمروني
وعلى جسر المسيب سيبوني

خلى الدموع اتسيل .. خلى الدموع تسيل
من عيني دمه الروح ضمانه
واللي فديته الروح .. واللي فديته الروح
روحي ظلمه بسكَم خلاّنه
حيك.. حيك بابه حيك .. الف رحمه على بيك
هذوله العذبوني .. هذوله المرمروني
وعلى جسر المسيب سيبوني

ترجمه فارسی

مگر زمان دیدارمان نرسیده؟
مگر زمان دیدارمان نرسیده؟ …مگر زمان دیدارمان نرسیده؟
خورشیدمان غروب کرد و زیبارویمان به سمت ما نیامد
قربان تو شوم… آری قربان تو شوم… هزاران رحمت بر پدرت باد
آنهایی که مرا عذاب دادند و تلخیم چشاندند
و بر سر پل (مسیب) آواره ام کردند

چشمانم خواب را فراموش کرده اند
چرا که بعد از تو ای محبوب من چشمانم پژمرده اند
بر لوح تقدیر من نوشته شده است
که در هجران تو ای محبوب من، جانم تشنه و سرگردان است
قربان تو شوم… آری قربان تو شوم… هزاران رحمت بر پدرت باد
آنهایی که مرا عذاب دادند و تلخیم چشاندند
و بر سر پل (مسیب) آواره ام کردند

شبها را بیدار ماندم…شبها را بیدار ماندم
و ستارگان را شمردم ، چگونه می تواند فراموشم کند
و با تاریکی شب به سماء ایستادم
و اندوهم را در سینه انباشم که چرا محبوبم برنگشت
قربان تو شوم… آری قربان تو شوم… هزاران رحمت بر پدرت باد
آنهایی که مرا عذاب دادند و تلخیم چشاندند
و بر سر پل (مسیب) آواره ام کردند

اشکم جاری است… اشکم جاری است
از چشمانم خون می بارد
کسی که روحم را پس از مرگ به اون می دادم مرا ترک کرد
قربان تو شوم… آری قربان تو شوم… هزاران رحمت بر پدرت باد
آنهایی که مرا عذاب دادند و تلخیم چشاندند
و بر سر پل (مسیب) آواره ام کردند