آورده خبر راوی کو ساقر و کو ساقی
دوری بسر اومد از او خبر اومد
چشم و دله من روشن شد کلبه ی دل گلشن
وا کن دره ایوون کو گل واسه گلدون

دیدی سره ذوق اومد با شادی و شوق اومد
زاری نکن ای دل شیون نکن ای دل
این لحظه ی دیداره پایانه شب تاره
غوغا نکن ای دل بلوا نکن ای دل

خسته تر از خسته ام شیشه بشکسته ام
خسته تر از خسته ام شیشه ی بشکسته ام
حالا که از ما گذشت امدن یار و باش
کاره خدارو ببین عاقبته مارو باش
بعده یه عمری صبوری کنارم میاد
اشک های شوق توو چشم هام که یارم میاد

وای که پشیمون شده زار و پریشون شده
وای که پشیمان شده زار و پریشان شده
حالا که از ما گذشت اومدن یار باش
کار خدا رو ببین عاقبت ما رو باش
بعده یه عمری صبوری کنارم میاد
اشکای شوقه تو چشمام که یارم میاد

اورده خبر راوی کو ساغر و کو ساقی
دوری بسر اومد از او خبر اومد
این لحظه ی دیدار پایان شب تاره
غوغا نکن ای دل بلوا نکن ای دل
غوغا نکن ای دل بلوا نکن ای دل